Scan barcode
peiman198913's reviews
224 reviews
یک عمر زندگی by Robert Seethaler
3.0
«یک عمر زندگی» بهترین خلاصه برای این کتابه، یعنی این اسم اینقدر دقیق و قشنگ به کتاب نشسته که آخر کتاب میبینی واقعا یک عمر زندگی رو خوندی. یک عمر زندگی اِگِر که توی کوهستان سرد و خشمگین زندگی میکنه. داستان خیلی با آرامش و سکون پیش میره هیچ پستی و بلندی و اوج و فرودی نداره، هیچ جایی نیست که هیجان زده بشی ولی با یه آرامش جالب زندگینامهی نه چندان مرتب یه آدم رو میخونی.
خیال\u200cپرداز by Ian McEwan
1.0
خب از خوندن این کتاب خوشحال نیستم. با اینکه حتی مشکلی با خوندن کتابهای نوجوانان ندارم به نظرم سطح این کتاب در حد بچه های ده ساله بود. داستان پسری ده یازده ساله که با خواهر کوچکتر و پدر و مادرش زندگی میکنه و بسیار خیال پردازه و داستانها این خیال پردازی رو با واثعیت مخلوط کرده
گشت شبانه by Patrick Modiano
1.0
واقعا چرا؟؟ چرا از موضوع به این قشنگی چنین رمان ضعیفی در آوردی آقای مودیانو؟ کتاب واقعا سردرگم و پیچیده شروع میشه که حتما به خواست نویسنده بوده ولی اینقدر زیاده که اگه کسی بگه قبل از 50 صفحه ابتدایی دو بار کتاب رو پرت کرده تو دیوار من تعجب نمیکنم. شما در 50-60 صفحه اول تعداد زیادی اسم و دیالوگ میبینید که انگار همه رو ریختن تو مخلوط کن بعد چاپ کردن... قطعا من این کتاب رو به هیچ کس پیشنهاد نمیکنم
و نتیجه ای که از این کتاب میگیریم اینه که یک نویسنده ی خوب میتونه یک کتاب بد بنویسه
و نتیجه ای که از این کتاب میگیریم اینه که یک نویسنده ی خوب میتونه یک کتاب بد بنویسه
خانواده ی تت by István Örkény
4.0
خانوادهی تُت، یک نمایشنامهی خیلی جالب که داستانی رو در دهکدهی کوچک در حین جنگ جهانی به تصویر میکشه. خواننده(یا تماشاگر نمایش) از خیلی از اتفاقات از طریق نامههایی که پستچی دیوانهی دهکده میخونه و پاره میکنه باخبر میشه. پستچی تعداد کمی از نامه ها رو به مقصد میرسونه و یکی از اون نامه ها، نامهی پسر آقای تت هست که از سلامتی خودش خبر داده و اینکه سرگرد مافوقش برای مدتی به منظور استراحت به خونهی اونها در دهکده میاد و میزان رضایت از این سفر در شرایط پسر خیلی تاثیر گذار خواهد بود. پدر، مادر و خواهر خانواده تمام تلاش خودشون رو میکنن تا رضایت سرگرد جلب بشه و این بین اتفاقاتی میفته...
نمایشنامه خیلی روان نوشته شده و جملههای جالب و تأثیر گذارش زیاده، طنز جالبی داره و مفاهیم مهمی رو توی داستان به تصویر کشیده
نمایشنامه خیلی روان نوشته شده و جملههای جالب و تأثیر گذارش زیاده، طنز جالبی داره و مفاهیم مهمی رو توی داستان به تصویر کشیده
روح کانترویلا by علیرصا شاهری, Oscar Wilde
3.0
این کتاب متشکل از سه داستانه که اولی، روح کانترویلا، داستان یک خونه ی قدیمی هست که سالهاست افرادی روحی رو داخلش میبینند و حالا یک خانواده ی آمریکایی اون خونه رو با وجود اطلاع از بودن یک روح داخلش خریده و جالب اینکه هیچکدوم از اعضای خانواده از روح نمیترسند. بر خلاف چیزی که از اسم کتاب به نظر میاد این داستان اصلا ترسناک نیست
دو تا داستان دیگه یکی داستان کوتاه مدل میلیونر و تصویر دوریان گری هست که راجع به اولی حرفی ندارم :))) و دومی هم که یک کتاب جداگانه هست و اینجا خلاصه شده
دو تا داستان دیگه یکی داستان کوتاه مدل میلیونر و تصویر دوریان گری هست که راجع به اولی حرفی ندارم :))) و دومی هم که یک کتاب جداگانه هست و اینجا خلاصه شده
سابینا by Anaïs Nin
3.0
سابینا! در یک کلمه حیرت انگیز! ولی حتی نمیدونم این حیرت انگیز خوبه یا بد! دنیایی از جملات وهم آلود و پیچیده! سه ستاره دادم ولی هنوز نمیدونم چرا! یک بار دیگه باید سر صبر این کتاب رو بخونم و بعد ممکنه پنج ستاره بدم یا یک ستاره! ولی در هر دو حال تبحر نویسنده در نوشتن و عمق اطلاعاتش مشهوده. یه سری به متن کتاب بزنیم با هم:ه
«این کتابی است که تو نوشته ای
و این زن تویی
که من ام»
«من نمیتوانم از هیچ رویداد یا مکانی مطمین باشم، به جز تنهاییام»
«من خسته ترین زن جهان هستم. بیدار که میشوم خسته ام. زندگی به تلاش نیاز دارد که من نمیتوانم بکنم.»
«وقتی نشسته بود در آفتاب و صورتش سایه افتاده بود بر پشت صندلی، سایهاش را بوسیدم. سایهاش را بوسیدم و بوسه لمس نکرد او را، بوسه در هوا گم شد و ذوب شد با سایه. عشق ما به یکدیگر شبیه سایهبوسیای طولانی است، بی امید وقوع»
«دستان من همیشه در ولع در آغوش کشیدنی تنگ بودند. میخواستم نور، باد، خورشید، شب و همهی دنیا را در آغوش بگیرم و نگه دارم. میخواستم نوازش کنم، التیام ببخشم، بجنبانم، آرامش ببخشم، احاطه شوم و احاطه کنم. تحت فشار بودم و آنقدر چیزهای زیادی را در آغوش نگه داشتم که شکستمشان. آنها شکستند و دور شدند از من. آنگاه همه چیز از من دور شد و گریخت. و من محکوم شدم به نگه نداشتن.»
«این کتابی است که تو نوشته ای
و این زن تویی
که من ام»
«من نمیتوانم از هیچ رویداد یا مکانی مطمین باشم، به جز تنهاییام»
«من خسته ترین زن جهان هستم. بیدار که میشوم خسته ام. زندگی به تلاش نیاز دارد که من نمیتوانم بکنم.»
«وقتی نشسته بود در آفتاب و صورتش سایه افتاده بود بر پشت صندلی، سایهاش را بوسیدم. سایهاش را بوسیدم و بوسه لمس نکرد او را، بوسه در هوا گم شد و ذوب شد با سایه. عشق ما به یکدیگر شبیه سایهبوسیای طولانی است، بی امید وقوع»
«دستان من همیشه در ولع در آغوش کشیدنی تنگ بودند. میخواستم نور، باد، خورشید، شب و همهی دنیا را در آغوش بگیرم و نگه دارم. میخواستم نوازش کنم، التیام ببخشم، بجنبانم، آرامش ببخشم، احاطه شوم و احاطه کنم. تحت فشار بودم و آنقدر چیزهای زیادی را در آغوش نگه داشتم که شکستمشان. آنها شکستند و دور شدند از من. آنگاه همه چیز از من دور شد و گریخت. و من محکوم شدم به نگه نداشتن.»
خاطره\u200cای از کریسمس by Truman Capote
3.0
این کتاب شامل سه داستان خاطره گونه هست از کودکی نویسنده در حدود هفت هشت سالگی که جدای از پدر و مادرش و در شهر دیگری پیش اقوامی (که یک برادر و سه خواهر بودن که هرگز ازدواج نکردن) زندگی میکنه. یکی از این خواهرها که حدود شصت ساله هست نزدیکترین دوست بچه هست و این دو نفر پای ثابت هر سه داستان هستند
توی هر سه داستان رگه هایی از پندهای اخلاقی به چشم میاد ولی اونقدر شدید نیست که دل رو بزنه
توی هر سه داستان رگه هایی از پندهای اخلاقی به چشم میاد ولی اونقدر شدید نیست که دل رو بزنه