A review by peiman198913
استثناء و قاعده by Bertolt Brecht

4.0

نقد بی رحمانه‌ی برتولت برشت توی این کتاب هم به خوبی قابل مشاهده هست. داستان تاجری که برای معاملات نفتی خودش باید از یک بیابان بگذره و توی این راه یک راهنما و یک باربر همراهش هستند که تاجر به شدت با اونها بدرفتاری می‌کنه و این رو حق خودش می‌دونه و در این راه اتفاقاتی می افته که توضیح بیشترش داستان رو لو میده.

«دیده میشود که پاسبان ها روی جمعیت نمایش دهندگان، یک مشت مردم کاملاً آرامش‌طلب، شلیک می‌کنند. برای چه شلیک می‌کنند؟ مطلب ساده است، از این جهت که نمی‌توانند بفهمند چگونه این مردم تاکنون آنها را از اسب‌هایشان به زیر نکشیده و تکه‌تکه نکرده‌اند. اگر آنها تیر در می‌کنند، به این علت است که می‌ترسند، همین و بس.»

«به التماس از شما میخواهم، در برابر حوادث هر روزه نگویید (طبیعی است).
در عصری که آشفتگی فرمانروا و خون روان است،
در عصری که امر به آشوب میکنند،
در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود میگیرد،
در عصری که انسانیت ترک مردمی میگوید،
هرگز نگویید (طبیعی است)،
تا هیچ چیز تغییر ناپذیر شمرده نشود.»